Saturday, March 9, 2013

عطار نیشاپوری

ماجرای شهادت عطار از غم‌انگیزترین رخدادهای روزگار است 
، تذکره‌نویسان در این خصوص نگاشته‌اند که: پس از تسلط چنگیز خان 
مغول بر بلاد خراسان شیخ عطار نیز به دست لشکر مغول اسیر گشت.
 گویند مغولی می‌خواست او را بکشد، شخصی گفت: این پیر را مکش
 که به خون‌بهای او هزار درم بدهم. عطار گفت: مفروش که بهتر از این
 مرا خواهند خرید. پس از ساعتی شخص دیگری گفت: این پیر
 را مکش که به خون‌بهای او یک کیسه کاه ترا خواهم داد. شیخ فرمود:
 بفروش که بیش از این نمی‌ارزم. مغول از گفته او خشمناک شد و او را هلاک کرد



جانا، حدیث
حسنت، در داستان نگنجد
رمزی ز راز
عشقت، در صد زبان نگنجد
سودای زلف و خالت، در هر
خیال ناید
اندیشهٔ
وصالت، جز در گمان نگنجد
هرگز نشان ندادند، از کوی تو کسی را
زیرا که راه
کویت، اندر نشان نگنجد
عطار نیشاپوری

No comments:

Post a Comment