Thursday, September 29, 2016

عطار نیشاپوری



منم آن گبر دیرینه که بت خانه بنا کردم
شدم بر بام بتخانه بر این عالم ندا کردم
صلای کفر در دادم شما را ای مسلمانان
که من آن کهنه بتها را دگر باره جلا کردم

از آن مادر که من زادم دگر باره شدم جفتش
از آنم گبر می خوانند که با مادر زنا کردم

ببکری زادم از مادر از آن، عیسیم میخوانند
که من این شیر مادر را دگر باره خوراک کردم

اگر عطار مسکین را در این گبری بسوزانند
گوا باشید ای مردان که من خود را فنا کردم.

عطار نیشاپوری خود را گبر دیرینه یعنی زرتشتی ریشه دار و باستانی میخواند. همچنین این سروده نشان دهنده ژرفای نگاه آزادمنشانه یک مرد بزرگ ایرانی است. شکی نیست که زنای با نزدیکان و خویشان (محارم) تهمت و انگ زشت و پاد انسانی و پاد ایرانی است که اسلامیون مسلمان پلید و بیخرد بر ایرانیان کهن وارد کردند تا ایرانیان آن روزگار و چه بسا امروزه را از شناسه و هویت بنیادی نیاکانی خویش دور سازند. هرآینه عطار نیشابوری فریاد میزند چنانچه بخواهید این انگ و بدنامی را بر من روا دارید ؛ من با جان و دل این انگ زناکاری را می پذیرم و بر گبر بودن (ایرانی بودن) خویش می ایستم و جان میدهم.

از نماز جز ایستادگی تن ندیدم
از روزه جز گرسنگی ندیدم

Wednesday, September 21, 2016

رهی معیری


لاله دیدم روی زیبا توام آمد بیاد
شعله دیدم سرکشی های توام آمد بیاد
سوسن و گل آسمانی مجلسی آراستند
روی و موی مجلس آرای توام آمد بیاد
بود لرزان شعله شمعی در آغوش نسیم
لرزش زلف سمنسای توام آمد بیاد

رهی معیری