سخن اهل دل
چو بشنوی سخن اهل دل مگو که خطا است سخن شناس نه ئ جان من خطا این جاست
Wednesday, December 21, 2011
آن شب كه دلی بود به ميخانه نشستيم
آن شب كه دلی بود به ميخانه نشستيم
آن تــوبه صد ساله به پيمانه شكستيم
ازآتش دوزخ نـــــهراسيم كه آن شب
مـــــا توبه شكستيم ولی دل نشكستيم
No comments:
Post a Comment
Newer Post
Older Post
Home
Subscribe to:
Post Comments (Atom)
ببرگه هایی ماندگاار بخش ۲۱۳۴
آن چيست كه آن را نخورد هرگز زن
آن چيست كه آن را نخورد هرگز زن گر مـرد خورد قوي شود او را تن نرم است و لطيف است ولي در خوردن ...
چون نی به نوا آمد از نغمه یی مستانه
سر و پا نغمه سوز و گداز است سر و پا آتش عشق و نیاز است سر و پا ناله هستم و خاموش است به ظاهر خاموش و باطن به جوش است چون آتشی سر تا به پ...
حافظ-این چه شوریست که در دور قمر میبینم
این چه شوریست که در دور قمر میبینم همه آفاق پر از فتنه و شر میبینم هرکسی روز بهی می طلبد از ایام علت آن است که هر روز بدتر میبینم اب...
No comments:
Post a Comment