این چه شوریست که در دور قمر میبینم
همه آفاق پر از فتنه و شر میبینم
هرکسی روز بهی می طلبد از ایام
علت آن است که هر روز بدتر میبینم
ابلهان را همه شربت ز گلاب و قند است
قوت دانا همه از خون جگر میبینم
اسب تازی شده مجروح به زیر پالان
طوق زرین همه بر گردن خر میبینیم
دختران را همه در جنگ و جدل با مادر
پسران را همه بد خواه پدر میبینم
هیچ رحمی نه برادر به برادر دارد
هیچ شفقت نه پدر را به پسر میبینم
پند حافظ بشنو خواجه برو نیکی کن
که من این پند به از گنج و گوهر میبینم
همه آفاق پر از فتنه و شر میبینم
هرکسی روز بهی می طلبد از ایام
علت آن است که هر روز بدتر میبینم
ابلهان را همه شربت ز گلاب و قند است
قوت دانا همه از خون جگر میبینم
اسب تازی شده مجروح به زیر پالان
طوق زرین همه بر گردن خر میبینیم
دختران را همه در جنگ و جدل با مادر
پسران را همه بد خواه پدر میبینم
هیچ رحمی نه برادر به برادر دارد
هیچ شفقت نه پدر را به پسر میبینم
پند حافظ بشنو خواجه برو نیکی کن
که من این پند به از گنج و گوهر میبینم
در بیت آخر گنج صحیح نیست چون گوهر در داخل گنج هست و باید به جای گنج در با و کوچک بالای د بنویسیم
ReplyDeleteThis comment has been removed by the author.
ReplyDeleteختران را همه جنگست و جدل با مادر پسران را همه بدخواه پدر می بینم
ReplyDeleteهیچ رحمی نه برادر به برادر دارد هیچ شفقت نه پدر را به پسر می بینم
پند حافظ بشنو خواجه برو نیکی کن که من این پند به از در و گوهر می بینم
این غزل به چندین دلیل از حافظ نیست؛ در هیچ یک از نسخه های معتبر و کهنِ حافظ نیامده است. کسی هم که با سبک شعر حافظ آشنا باشد، می داند که شعر حافظانه نیست، و بعضی ابیاتش(مثل بیت دوم و بیت آخر) بسیار سست است. بعضی کلماتی هم که در این غزل آمده است، هیچ گاه در دیوان حافظ نیامده است؛(پالان، خر، اسب تازی، ابلهان). و البته گفتنی است که این غزل در بعضی تصحیح های ذوقیِ دیوان حافظ، مانندِ حافظ شاملو، حافظِ قدسی، ونیز حافظِ انجوی(در بخشِ اشعارِ الحاقی) آمده، که هریک بعد از انقلاب بارها چاپ شده است محمدرضا ضیاء