چه خوش گفت
فردوسی پاكزاد
كه رحمت بر آن تربت پاك باد
ميازار موری كه دانه كش است
كه جان دارد و جان شيرين خوش است
مزن بر سر ناتوان دست زور
كه روزي بيفتی به پايش چو مور
گرفتم زتو ناتوان تر بسی ست
تواناتر از تو هم آخر كسی ست
خدارا بر آن بنده بخشايش است
كه خلق از وجودش در آسايش است
سعدی
كه رحمت بر آن تربت پاك باد
ميازار موری كه دانه كش است
كه جان دارد و جان شيرين خوش است
مزن بر سر ناتوان دست زور
كه روزي بيفتی به پايش چو مور
گرفتم زتو ناتوان تر بسی ست
تواناتر از تو هم آخر كسی ست
خدارا بر آن بنده بخشايش است
كه خلق از وجودش در آسايش است
سعدی
No comments:
Post a Comment