سخن اهل دل
چو بشنوی سخن اهل دل مگو که خطا است سخن شناس نه ئ جان من خطا این جاست
Monday, April 8, 2013
با دل گفتم: چگونهای، داد جواب
با
دل
گفتم: چگونهای، داد
جواب
من بر سر
آتش
و تو سر بر سر
آب
ناخورده ز
وصل
دوست یک جام
شراب
افتاده
چنین که بینیم
مست
و
خراب
No comments:
Post a Comment
Newer Post
Older Post
Home
Subscribe to:
Post Comments (Atom)
برگه هایی ماندکار بخش ۲۱۶۰
آن چيست كه آن را نخورد هرگز زن
آن چيست كه آن را نخورد هرگز زن گر مـرد خورد قوي شود او را تن نرم است و لطيف است ولي در خوردن ...
چون نی به نوا آمد از نغمه یی مستانه
سر و پا نغمه سوز و گداز است سر و پا آتش عشق و نیاز است سر و پا ناله هستم و خاموش است به ظاهر خاموش و باطن به جوش است چون آتشی سر تا به پ...
هرکه خواهان خوب سخن گفتن است. اول باید خوب فکر کند.
...
No comments:
Post a Comment