چشم رضا و مرحمت بر همه باز میکنی
چونکه به بخت ما رسد اینهمه ناز میکنی
ای که نیازموده ای،صورت حال بیدلان
عشق حقیقی است اگر،حمل مجاز میکنی
ای که نصیحتم کنی،کز پی او دگر مرو
در نظر سبکتکین، عیب ایاز میکنی
پیش نماز بگذرد،سرو روان و گویدم
قبله ی اهل دل منم، سهو نماز میکنی
دی به امید گفتمش،داعی دولت توام
گفت دعا به خود بکن،گر به نیاز میکنی
گفتم اگر لبت گزم،می خورم و شکر مزم
گفت خوری اگر پزم،قصه دراز میکنی
سعدی خویش خوانی ام،پس به جفا برانی ام
سفره اگر نمی نهی در به چه باز میکنی؟
Thursday, September 26, 2013
Subscribe to:
Post Comments (Atom)
-
آن چيست كه آن را نخورد هرگز زن گر مـرد خورد قوي شود او را تن نرم است و لطيف است ولي در خوردن ...
-
سر و پا نغمه سوز و گداز است سر و پا آتش عشق و نیاز است سر و پا ناله هستم و خاموش است به ظاهر خاموش و باطن به جوش است چون آتشی سر تا به پ...
-
این چه شوریست که در دور قمر میبینم همه آفاق پر از فتنه و شر میبینم هرکسی روز بهی می طلبد از ایام علت آن است که هر روز بدتر میبینم اب...
No comments:
Post a Comment