من با خودم مهربان هستم
حتی وقتی غیرقابل تحمل میشوم
خودم را تحمل میکنم
دست خودم را می گیرم
با خودم قدم میزنم
و هر جا دلم خواست می برم
هیچوقت خودم را تنها نمیگذارم
وقتی دلگیر میشوم و گریه میکنم
صبورانه با خودم حرف میزنم
تا آرام شوم
چیزی ندارم که از خودم پنهان کنم
حتی سیگار را خودم برای خودم روشن میکنم
در شب های سرد
خودم را محکم بغل میکنم
پتو میکشم روی خودم
مبادا سرما بخورم
میدانم چای دوست دارم
صبح
بیدار که میشوم
برای خودم یک استکان چای خوشرنگ میریزم
هرگز چیزی را به خودم تحمیل نمیکنم
خودم را مجبور نمیکنم حرفی را که دوست ندارم بزنم
خودم را مجبور نمیکنم
روی صحنه بروم و باب میل شما بازی کنم
من خودم را مجبور نمیکنم که مؤدب باشم
که داد نزنم
که شعر بنویسم
لازم نیست نگران من باشید
من به اندازه ی کافی نگران خودم هستم
خودم را خوب میشناسم
بهتر از هر کسی
و میدانم چطور خودم را خوشحال کنم
همیشه
به محض اینکه به خانه رسیدم
در را برای خودم باز میکنم
تا ناراحت نشوم
چون من میدانم از پشت در ایستادن خوشم نمی آید
من یاد گرفته ام
جای خالی همه را با خودم پر میکنم
Subscribe to:
Post Comments (Atom)
-
آن چيست كه آن را نخورد هرگز زن گر مـرد خورد قوي شود او را تن نرم است و لطيف است ولي در خوردن ...
-
سر و پا نغمه سوز و گداز است سر و پا آتش عشق و نیاز است سر و پا ناله هستم و خاموش است به ظاهر خاموش و باطن به جوش است چون آتشی سر تا به پ...
-
این چه شوریست که در دور قمر میبینم همه آفاق پر از فتنه و شر میبینم هرکسی روز بهی می طلبد از ایام علت آن است که هر روز بدتر میبینم اب...
No comments:
Post a Comment