تصور کن هيچ بهشتی در کار نيست !
آسان است اگر تلاش کنی ...
و هيچ جهنمی در زير پايمان نيست !
بر بالای سرمان تنها آسمان است ...
تصور کن همه ی انسانها
برای امروز زندگی می کنند !
تصور کن هيچ کشوری نيست !
تصورش سخت نيست ...
هيچ بهانهای ، برای کشتن يا مردن در راهش نيست !
چنان که مذهبی وجود ندارد !
تصور کن همه ی انسانها در صلح زندگی می کنند !
شاید بگويی من رؤيا می بينم ...
اما من تنها نيستم !
من اميددار روزی هستم ، که تو به ما بپيوندی
و جهان يکی شود
تصور کن مالکيتی وجود ندارد !
تعجب می کنم اگر بتوانی !
نيازی به حرص يا گرسنگی نيست ،
برادری بشر ...
تصور کن همه ی مردم
زمين را با يکديگر قسمت می کنند !
شايد بگويی من رؤيا می بينم ...
اما من تنها نيستم !
من اميدوار روزی هستم ،
که تو به ما بپيوندی
و
جهان يکی شود
"جان لنون "
Sunday, July 20, 2014
Subscribe to:
Post Comments (Atom)
-
آن چيست كه آن را نخورد هرگز زن گر مـرد خورد قوي شود او را تن نرم است و لطيف است ولي در خوردن ...
-
سر و پا نغمه سوز و گداز است سر و پا آتش عشق و نیاز است سر و پا ناله هستم و خاموش است به ظاهر خاموش و باطن به جوش است چون آتشی سر تا به پ...
-
این چه شوریست که در دور قمر میبینم همه آفاق پر از فتنه و شر میبینم هرکسی روز بهی می طلبد از ایام علت آن است که هر روز بدتر میبینم اب...
No comments:
Post a Comment