منم آن گبر دیرینه که بت خانه بنا کردم
شدم بر بام بتخانه بر این عالم ندا کردم
صلای کفر در دادم شما را ای مسلمانان
که من آن کهنه بتها را دگر باره جلا کردم
از آن مادر که من زادم دگر باره شدم جفتش
از آنم گبر می خوانند که با مادر زنا کردم
ببکری زادم از مادر از آن، عیسیم میخوانند
که من این شیر مادر را دگر باره خوراک کردم
اگر عطار مسکین را در این گبری بسوزانند
گوا باشید ای مردان که من خود را فنا کردم.
عطار نیشاپوری خود را گبر دیرینه یعنی زرتشتی ریشه دار و باستانی میخواند. همچنین این سروده نشان دهنده ژرفای نگاه آزادمنشانه یک مرد بزرگ ایرانی است. شکی نیست که زنای با نزدیکان و خویشان (محارم) تهمت و انگ زشت و پاد انسانی و پاد ایرانی است که اسلامیون مسلمان پلید و بیخرد بر ایرانیان کهن وارد کردند تا ایرانیان آن روزگار و چه بسا امروزه را از شناسه و هویت بنیادی نیاکانی خویش دور سازند. هرآینه عطار نیشابوری فریاد میزند چنانچه بخواهید این انگ و بدنامی را بر من روا دارید ؛ من با جان و دل این انگ زناکاری را می پذیرم و بر گبر بودن (ایرانی بودن) خویش می ایستم و جان میدهم.
از نماز جز ایستادگی تن ندیدم
از روزه جز گرسنگی ندیدم