ننگتان باد
ای اربابان قدرت
شاید بتوانید کفش های دخترکان شهرم را به یغما ببرید
اما هرگز نمی توانید روح آزادشان را از آن خود کنید
***************************
رنج و عذاب از من
شنگی و شاب از تو
خون جگر از من
موی خضاب از تو
آی شیاد میخوای بمونی تو
اما صبر که بره می دهم جزای تو
کار و تلاش از من
راحت و خواب از تو
کاسه خون از من
تنگ گلاب از تو
آی شیاد میخوای بمونی تو
اما صبر که بره می دهم جزای تو
سوز و گداز از من
عمر دراز از تو
لطف و صفا از من
رنگ و ریا از تو
آی شیاد میخوای بمونی تو
اما صبر که بره می دهم جزای تو
Subscribe to:
Post Comments (Atom)
-
آن چيست كه آن را نخورد هرگز زن گر مـرد خورد قوي شود او را تن نرم است و لطيف است ولي در خوردن ...
-
سر و پا نغمه سوز و گداز است سر و پا آتش عشق و نیاز است سر و پا ناله هستم و خاموش است به ظاهر خاموش و باطن به جوش است چون آتشی سر تا به پ...
-
این چه شوریست که در دور قمر میبینم همه آفاق پر از فتنه و شر میبینم هرکسی روز بهی می طلبد از ایام علت آن است که هر روز بدتر میبینم اب...
No comments:
Post a Comment