Monday, August 5, 2013

عبید زاکانی

جفا مکن که جفا رسم دل ربایی نیست

جدا مشو که مرا طاقت جدایی نیست

مدام آتش شوق تو در درون من است

چنانکه یک دم از آن آتشم رهایی نیست

وفا نمودن و برگشتن و جفا کردن

طریق یاری و آیین دل ربایی نیست

ز عکس چهره ی خود چشم ما منور کن

که دیده را جز از آن وجه روشنایی نیست

من از تو بوسه تمنا کجا توانم کرد

چو گِرد کوی توأم زَهره ی گدایی نیست

به سعی ، دولت وصلت نمی شود حاصل

محققست که دولت به جز عطایی نیست

( عبید ) پیش کسانی که عشق می ورزند

شب وصال کم از روز پادشاهی نیست

عبید زاکانی

No comments:

Post a Comment

غروب خونین بخش پنجم