Thursday, February 23, 2012

صبح است ساقیا قدحی پر شراب کن


صبح است ساقیا قدحی پر شراب کن
دور فلک درنـــــگ ندارد شتـــــاب کن

زان پیشتر که عالم فانی شود خراب
ما را ز جام باده ی گلگون خراب کن

خورشید می ز مشرق ساغر طلوع کرد
گر برگ عیش می‌طلبی ترک خواب کن

روزی که چرخ از گل ما کوزه‌ها کند
زنهار کاسه ی سر ما پر شراب کن

ما مرد زهد و توبه و طامات نیستیم
با ما به جام باده ی صافی خطاب کن

کار صواب باده پرستی ست «حافظا»
برخیز و عزم جزم به کار صواب کن

No comments:

Post a Comment

غروب خونین بخش پنجم