Thursday, May 19, 2016
جنگ بین انسانیت و تعصب
جنگ بین انسانیت و تعصب
جنگی است؛
ذاتا" نابرابر و غیر عادلانه ....
آنانکه با معیارهای انسانی
همچون شرافت و نوع دوستی
زندگی را پی می ریزند
همیشه به دنبال دلیلی
برای زندگی بخشیدن
به همگان در عالم هستی
و بلکه کمک به خصم خود
و نجات و عدم کشتن
دشمنان انسانیت می گردند
ولو به قیمت
از دست دادن
عمر و جان و مال
و عزیزان خویش ......
و در نقطه مقابل؛
آنانکه مغرورانه
سوار بر حمار تعصب و غرور
نشسته اند
همیشه دنبال دلیلی
برای کشتن و نابود کردن
و قطع ریشه ها
و رشته های
مخالف توهمات ، مقدسات دورغین
و خیالات پوچ خویش می گردند
ولو به قیمت
زیر پا گذاشتن
تمام عزت ها و ارزش ها
از جمله شرافت و عدالت.....
......
انسانیت انسان؛
سعی بر زندگی بخشیدن
و تداوم بقا دارد
پس حتی از خصم انسانیت
اول می پرسد
و تحقیق بررسی میکند
راه حل می جوید
زمان می دهد
و کمک می کند
نتیجه نداد
بعد تصمیم گیری
می بخشد...
یا محکوم می کند
و اما؛
یک موجود متعصب،
اول می کشد یا از میان بر میدارد بعد محکوم می سازد
و دوباره می کشد و نابود می نماید
بعد توجیه و تفسیر و تکفیر می کند
و با توسل و تکیه
بر خصایص ذاتی غیر انسانی خویش
با هر دروغ، خفت، و خباثتی
دلیل می سازد
تا بتواند
دوباره محکوم و معدوم سازد
...........
یک وجود انسانی
در دنیایی از انسانیت
در صورت اشتباه
ملامت گری دارد
بنام وجدان
وجدان همیشه بیدار و هوشیار
که آرامش را از او سلب می کند
تا باز گردد و اشتباه را جبران کند ...
و یک فرد متعصب
مشوقی دارد
به نام عقده و کینه
که هرچه بیشتر جنایت کند
و انتقام بگیرد
حریص تر و تشنه تر می شود.
تا بماند و بر گناه اصرار ورزد.....
انسان غرق در انسانیت
از عملکرد خود اطمینان ندارد.
متعصب کور قاطعانه
جنایات و خباثات
خود را مقدس می شمارد....
و حال؛
با آنکه نیش، وقاحت
و اسلحه متعصب و مغرور
سریعتر و تیزتر است
اما ریشه آن
فاقد عمق و پایداری است
و برای بقا و حیات
او نیز ؛
خود منادی برتری انسانیت
و حقانیت اوست
و اینجاست که با
تحمل سختی و عذاب ،
انسانیت، انسان
ثمر خود را
که متاثر از ریشه های عمیق
وجود آن میباشد
به بار می نشاند.
پس حاکمان غرور و تعصب
همچون کف و نا خالصی
روی طلای جوشنده
در حال تخلیص
از میان می روند
و انسانیت خالص
و وجدان پاک
باقی می مانند
تا ابدیت انسان بودن را
استمرار و معنا بخشند...
Subscribe to:
Post Comments (Atom)
-
آن چيست كه آن را نخورد هرگز زن گر مـرد خورد قوي شود او را تن نرم است و لطيف است ولي در خوردن ...
-
سر و پا نغمه سوز و گداز است سر و پا آتش عشق و نیاز است سر و پا ناله هستم و خاموش است به ظاهر خاموش و باطن به جوش است چون آتشی سر تا به پ...
-
این چه شوریست که در دور قمر میبینم همه آفاق پر از فتنه و شر میبینم هرکسی روز بهی می طلبد از ایام علت آن است که هر روز بدتر میبینم اب...
No comments:
Post a Comment