گلى كه بو دارد در بند اين نيست كه چه كسى مى آيد و آن را مى بويد؛
يا چه كسى با بى اعتنايى از كنار آن مى گذرد.
عشق نيز چنين است.....
عشق يك خاطره نيست.
عشق در حيطه ذهن يا در حيطه ى عقل و هوش نيست.
ولى هنگامى كه مسئله هستى در تماميت آن هستى در شكل ؛ ترس ، آزمندى، رشك ورزى، نااميدى، اميد شناخته و حل شده است،
عشق، در شكل شفقت به طور طبيعى هست.
يك انسان جاه طلب نمى تواند عشق داشته باشد.
Subscribe to:
Post Comments (Atom)
-
آن چيست كه آن را نخورد هرگز زن گر مـرد خورد قوي شود او را تن نرم است و لطيف است ولي در خوردن ...
-
سر و پا نغمه سوز و گداز است سر و پا آتش عشق و نیاز است سر و پا ناله هستم و خاموش است به ظاهر خاموش و باطن به جوش است چون آتشی سر تا به پ...
-
این چه شوریست که در دور قمر میبینم همه آفاق پر از فتنه و شر میبینم هرکسی روز بهی می طلبد از ایام علت آن است که هر روز بدتر میبینم اب...
No comments:
Post a Comment