شاعر : سیمین بهبهانی
بگذار که در حسرت ديدار بميرم
در حسرت ديدار تو بگذار بميرم
دشوار بود مردن و روي تو نديدن
بگذار به دلخواه تو دشوار بميرم
بگذار که چون ناله ی مرغان شباهنگ
در وحشت و اندوه شب تار بميرم
بگذار که چون شمع کنم پيکر خود آب
در بستر اشک افتم و ناچار بميرم
می ميرم از اين درد که جان دگرم نيست
تا از غم عشق تو دگربار بميرم
تا بوده ام، ای دوست، وفادار تو بودم
بگذار بدانگونه وفادار بميرم !
روحش شاد و یادش گرامی باد
در حسرت ديدار تو بگذار بميرم
دشوار بود مردن و روي تو نديدن
بگذار به دلخواه تو دشوار بميرم
بگذار که چون ناله ی مرغان شباهنگ
در وحشت و اندوه شب تار بميرم
بگذار که چون شمع کنم پيکر خود آب
در بستر اشک افتم و ناچار بميرم
می ميرم از اين درد که جان دگرم نيست
تا از غم عشق تو دگربار بميرم
تا بوده ام، ای دوست، وفادار تو بودم
بگذار بدانگونه وفادار بميرم !
روحش شاد و یادش گرامی باد
No comments:
Post a Comment