قرار بود يكی از ميان شما
برای كودكان بی خواب اين خيابان
فانوس روشنی از رويای نان و ترانه بياورد !
قرار بود يكی از ميان شما
برای آخرين كارتون خواب اين جهان
گوشه ی لحافی لبريز از تنفس و بوسه بياورد !
قرار بود يكی از ميان شما
بالای گنبد خضرا برود
برود برای ستارگان اين شب خسته دعا كند !
پس چه شد چراغ آن همه قرار و
عطر آن همه نان و
خواب آن همه لحاف ؟!
من به مردم خواهم گفت
زورم به اين همه تزوير مكرر نمی رسد
حالا سالهاست كه
شناسنامه های ما را موش خورده است
فرهاد مرده است
و جمعه
نام مستعار همه هفته های ماست ...
#سید_علی_صالحی
Tuesday, January 31, 2017
Subscribe to:
Post Comments (Atom)
-
آن چيست كه آن را نخورد هرگز زن گر مـرد خورد قوي شود او را تن نرم است و لطيف است ولي در خوردن ...
-
سر و پا نغمه سوز و گداز است سر و پا آتش عشق و نیاز است سر و پا ناله هستم و خاموش است به ظاهر خاموش و باطن به جوش است چون آتشی سر تا به پ...
-
این چه شوریست که در دور قمر میبینم همه آفاق پر از فتنه و شر میبینم هرکسی روز بهی می طلبد از ایام علت آن است که هر روز بدتر میبینم اب...
No comments:
Post a Comment