Thursday, June 9, 2016

فریدون توللی

معرفت نیست در این معرفت آموختگان
ای خوشا دولت دیدار دل افروختگان

دلم از صحبت این چرب زبانان بگرفت
بعد ازین دست من و دامن لب دوختگان

عاقبت بر سر بازار فریبم بفروخت
ناجوانمردی این عاقبت اندوختگان

شرمشان باد ز هنگامه رسوایی خویش
این متاع شرف از وسوسه بفروختگان

یار دیرینه چنان خاطرم از کینه بسوخت
که بنالید به حالم دل کین توختگان

خوش بخندید رفیقان که در این صبح مراد
کهنه شد قصه ما تا به سحر سوختگان
.
فریدون توللی

No comments:

Post a Comment