شعر استاد هوشنگ ابتهاج
با امضای استاد محمدرضا شجریان
(استاد این شعر را در کنسرت همنوا با بم اجرا کردند)
خوشنویسی از علیرضا کدخدایی
برسان باده که غم روی نمود ای ساقی
این شبیخون بلا باز چه بود ای ساقی
حالیا نقش دل ماست در آیینهی جام
تا چه رنگ آورد این چرخ کبود ای ساقی
تشنهی خون زمین است فلک، وین مه نو
کهنه داسیست که بس کِشته درود ای ساقی
حق به دست دل من بود که در معبد عشق سر به غیر تو نیاورد فرود ای ساقی
Subscribe to:
Post Comments (Atom)
-
آن چيست كه آن را نخورد هرگز زن گر مـرد خورد قوي شود او را تن نرم است و لطيف است ولي در خوردن ...
-
سر و پا نغمه سوز و گداز است سر و پا آتش عشق و نیاز است سر و پا ناله هستم و خاموش است به ظاهر خاموش و باطن به جوش است چون آتشی سر تا به پ...
-
این چه شوریست که در دور قمر میبینم همه آفاق پر از فتنه و شر میبینم هرکسی روز بهی می طلبد از ایام علت آن است که هر روز بدتر میبینم اب...
No comments:
Post a Comment