Wednesday, March 28, 2018

دست بنه بر دلم از غم دلبر مپرس




مولانا جلال الدین محمّد بلخی
..................................................
دست بنه بر دلم از غم دلبر مپرس
چشمِ من اندرنگر از مِی و ساغر مپرس
جوشش خون را ببین از جگر مؤمنان
وز ستم و ظلم آن طُرّه ی کافر مپرس
سکّۀ شاهی ببین در رُخِ همچون زَرَم
نقش تمامی بخوان پس تو زِ زَرگر مپرس
عشق چو لشکر کشید عالم جان را گرفت
حال من از عشق پرس از من مُضطَر مپرس
هست دل عاشقان همچو دل مرغ از او
جز سخن عاشقی نکتۀ دیگر مپرس
خاصیّت مرغ چیست؟ آنک ز روزن پرد
گر تو چو مرغی بیا بَرپَر و از در مپرس
چون پدر و مادر عاشق هم عشق اوست
بیش مگو از پدر بیش ز مادر مپرس
هست دل عاشقان همچو تنوری به تاب
چون به تنور آمدی جز که ز آذر مپرس
مرغ دل تو اگر عاشق این آتشست
سوخته پر خوشتری هیچ تو از پَر مپرس
گر تو و دلدار سر هر دو یکی کرده اید
پای دگر کژ منه خواجه از این سر مپرس
دیده و گوش بشر دان که همه پرگِلست
از بَصرِ پُر وَحَل گوهرِ منظر مپرس
چونک بشستی بَصر از مَدَدِ خون دل
مجلس شاهی تو راست جز مِیِ اَحمَر مپرس
رو تو به تبریز زود از پی این شکر را
با لطف شمس حق از مِی و شکّر مپرس

No comments:

Post a Comment