مولانا جلال الدین محمد بلخی (مولوی)
صورتګر نقاشم،هرلحظه بتُی سازم
وآنګه همه بتُهارا،درپیشِ توبګذارم
صدنقش برانګیزم،با روح درآمیزم
چون نقش ترابینم در آتشش اندازم
توساقی خمُاری،بادشمن هُشیاری
با آنکه کنُی ویران،هرخانه که میسازم
جان ریخته شدبرتو،آمیخته شد باتو
چون بوی توداردجان،جان راهله بنوازم
هرخون که زمن روید،باخاک تومی ګوید:
بامهِر تو همرنګم،باعشق توانبازم
درخانه ی آب وګِل،بی تُست خراب این دل
یا خانه درآ جانا،یا خانه بيردازم
وآنګه همه بتُهارا،درپیشِ توبګذارم
صدنقش برانګیزم،با روح درآمیزم
چون نقش ترابینم در آتشش اندازم
توساقی خمُاری،بادشمن هُشیاری
با آنکه کنُی ویران،هرخانه که میسازم
جان ریخته شدبرتو،آمیخته شد باتو
چون بوی توداردجان،جان راهله بنوازم
هرخون که زمن روید،باخاک تومی ګوید:
بامهِر تو همرنګم،باعشق توانبازم
درخانه ی آب وګِل،بی تُست خراب این دل
یا خانه درآ جانا،یا خانه بيردازم
No comments:
Post a Comment