Thursday, January 19, 2017

حافظ


ساقی به نور باده برافروز جام ما
 مطرب بگو که کار جهان شد به کام ما

ما در پیاله عکس رخ یار دیده‌ایم
 ای بی‌خبر ز لذت شرب مدام ما

هرگز نمیرد آن که دلش زنده شد به عشق
 ثبت است بر جریده عالم دوام ما

چندان بود کرشمه و ناز سهی قدان
 کاید به جلوه سرو صنوبرخرام ما

ای باد اگر به گلشن احباب بگذری
 زنهار عرضه ده بر جانان پیام ما

گو نام ما ز یاد به عمدا چه می‌بری
 خود آید آن که یاد نیاری ز نام ما

مستی به چشم شاهد دلبند ما خوش است
 زان رو سپرده‌اند به مستی زمام ما

ترسم که صرفه‌ای نبرد روز بازخواست
نان حلال شیخ ز آب حرام ما
حافظ ز دیده دانه اشکی همی‌فشان
 باشد که مرغ وصل کند قصد دام ما

دریای اخضر فلک و کشتی هلال
هستند غرق نعمت حاجی قوام ما

No comments:

Post a Comment