خوش خبر می آیم ای غم از دلم پرواز کن
خرمنی گُل را بدامن می کشم ره باز کن
روزگارا ز آتش دل بند بندم، سوختی
در نی جانم، نوای تازه ای را ساز کن
بر لبم فریادها بود ای هنر پرور زمان
روح خاموش مرا، از نو سخن پرداز کن
این قلم در حسب حالم، سخت سنگین جوهر است
ای سرشک خوش سکوتم، قصه ای ابراز کن
اشک من گل کرده، ای طاووس خوشرفتار غم
چتر صد رنگت مبارک، هرچه خواهی ناز کن
ای ترانه خوان خوش غوغا، اگر بانگی زدی
گه گهی هم یاد من با نرگس شیراز کن
"رحیم معینی کرمانشاهی"
خرمنی گُل را بدامن می کشم ره باز کن
روزگارا ز آتش دل بند بندم، سوختی
در نی جانم، نوای تازه ای را ساز کن
بر لبم فریادها بود ای هنر پرور زمان
روح خاموش مرا، از نو سخن پرداز کن
این قلم در حسب حالم، سخت سنگین جوهر است
ای سرشک خوش سکوتم، قصه ای ابراز کن
اشک من گل کرده، ای طاووس خوشرفتار غم
چتر صد رنگت مبارک، هرچه خواهی ناز کن
ای ترانه خوان خوش غوغا، اگر بانگی زدی
گه گهی هم یاد من با نرگس شیراز کن
"رحیم معینی کرمانشاهی"
No comments:
Post a Comment