آنکه بی باده کند جان مرا مست کجاست؟
وآنکه بيرون کند از جان و دلم دست کجاست؟
وآنکه سوگند خورم ، جز بسر او نخورم
وآنکه سوگند من و توبه ام شکست کجاست؟
وآنکه جانها بسحر نعره زنانند ازو
وآنکه ما را غمش از جای ببردست کجاست؟
جان جانست و گر جای ندارد چه عجب؟!
اين که جا می طلبد در تن ما هست کجاست؟
غمزۀ چشم بهانه ست و زان سو هوسيست
وآنکه او در پس غمزه ست دلم خست کجاست؟
پردۀ روشن دل بست و خيالات نمود
وآنکه در پرده چنين پردۀ دل بست کجاست؟
عقل تا مست نشد چون و چرا پست نشد
وآنکه او مست شد از چون و چرا رست کجاست؟
" مولانا "
وآنکه بيرون کند از جان و دلم دست کجاست؟
وآنکه سوگند خورم ، جز بسر او نخورم
وآنکه سوگند من و توبه ام شکست کجاست؟
وآنکه جانها بسحر نعره زنانند ازو
وآنکه ما را غمش از جای ببردست کجاست؟
جان جانست و گر جای ندارد چه عجب؟!
اين که جا می طلبد در تن ما هست کجاست؟
غمزۀ چشم بهانه ست و زان سو هوسيست
وآنکه او در پس غمزه ست دلم خست کجاست؟
پردۀ روشن دل بست و خيالات نمود
وآنکه در پرده چنين پردۀ دل بست کجاست؟
عقل تا مست نشد چون و چرا پست نشد
وآنکه او مست شد از چون و چرا رست کجاست؟
" مولانا "
No comments:
Post a Comment