Tuesday, April 24, 2012

بزرگی به مردی و فرهنگ بود

بزرگی به مردی و فرهنگ بود --------- گدایی در این بوم و بر ننگ بود

کجا رفت آن دانش و هوش ما --------- که شد مهر میهن فراموش ما
که انداخت آتش در این بوستان --------- کز آن سوخت جان و دل دوستان
چه کردیم کین گونه گشتیم خار؟ ------------- خرد را فکندیم این سان ز کار
نبود این چنین کشور و دین ما ---------- کجا رفت آیین دیرین ما؟
به یزدان که این کشور آباد بود ------------ همه جای مردان آزاد بود
در این کشور آزادگی ارز داشت ------------ کشاورز خود خانه و مرز داشت
گرانمایه بود آنکه بودی دبیر -------------- گرامی بد آنکس که بودی دلیر
نه دشمن دراین بوم و بر لانه داشت ----------- نه بیگانه جایی در این خانه داشت
از آنروز دشمن بما چیره گشت ---------------- که ما را روان و خرد تیره گشت
از آنروز این خانه ویرانه شد ------------- که نان آورش مرد بیگانه شد
چو ناکس به ده کدخدایی کند ------------- کشاورز باید گدایی کند
به یزدان که گر ما خرد داشتیم ------------ کجا این سر انجام بد داشتیم
بسوزد در آتش گرت جان و تن ------------ به از زندگی کردن و زیستن
اگر مایه زندگی بندگی است -------------- دو صد بار مردن به از زندگی است
بیا تا بکوشیم و جنگ آوریم -------------- برون سر از این بار ننگ آوریم

No comments:

Post a Comment