خوش باد اگر که من تو شوم تا تو من شوی
عریان شوم ز خود که تو ام پیرهن شوی
عریان شوم ز خود که تو ام پیرهن شوی
گل باش تا که چینمت و لای دفتری
خوابت کنم که تا ابد از آن من شوی
خوابت کنم که تا ابد از آن من شوی
پنهان شوم در آینه تا بشکنی مرا
وقتی که خیره در نظر خویشتن شوی
وقتی که خیره در نظر خویشتن شوی
خونم به دل بَدل به عقیق یمان کنی
یک برق اگر به جلوه سهیل یمن شوی
یک برق اگر به جلوه سهیل یمن شوی
وصل این چنین خوش است که با دوست چون شدی
مصداقی از کنایت یک جان دو تن شوی
مصداقی از کنایت یک جان دو تن شوی
تو آتشی به نام و نشان ، هر دو ، و مباد
تا بیمناک صاعقه و سوختن شوی
تا بیمناک صاعقه و سوختن شوی
حسین منزوی
No comments:
Post a Comment