عاشقی کردن به هر دینی رواست
چونکه عاشق از همه عالم جداست
چونکه عاشق از همه عالم جداست
آنکه در بتخانه هم معشوقه بیند
سرزنش براو نمودن هم خطاست
سرزنش براو نمودن هم خطاست
او که در میخانه می جوید نگار
در دلش میخانه ای از او به پاست
در دلش میخانه ای از او به پاست
او که چون دیوانه می گردد بگوید
هرکجا یارم نشیند با صفاست
هرکجا یارم نشیند با صفاست
آتشی در سینه ام گر او نهاد
من بسوزم چونکه آن آتش دواست
من بسوزم چونکه آن آتش دواست
عاشقی را پیشه کردم تا بگویم
عمر ما بی عاشقی باد هواست
عمر ما بی عاشقی باد هواست
گرچه عاشق دین و ایمانش بداده
آنچه او دارد همانا از خداست
آنچه او دارد همانا از خداست
عاشقی کردن برای عاشقیست
غیراین هرآنچه گویم بر خطاست....
غیراین هرآنچه گویم بر خطاست....
No comments:
Post a Comment