همه شب نالم چون نى...
كه غمى دارم - كه غمى دارم.
دل و جان بردى از ما
نشدى يارم - نشدى يارم...
با ما بودى - بى ما رفتى
چو بوى گل به كجا رفتى؟...
تنها ماندم - تنها رفتى...
چو كاروان رود - فغانم از زمين بر آسمان رود
دور از يارم - خون مى بارم...
.
فتادم از پا- به ناتوانى
اسير عشقم - چنان كه دانى...
رهايى از غم - نمى توانم
تو چاره اى كن - كه مى توانى...
گر ز دل بر آرم آهى
آتش از دلم ريزد...
چون ستاره از مژگانم
اشك آتشين ريزم...
.
به كجايى غمگسار ِ من
فغان زار من بشنو و بازآ، بازآ...
از صبا حكايتى ز روزگار من بشنو و بازآ
بازآ سوى رهى...
چون روشنى، ز ديدهء ما رفتى
با خاطرهء باد صبا رفتى...
تنها ماندم
تنها رفتى..
.
#رهى_معيرى
No comments:
Post a Comment