Friday, September 9, 2016

مه شب نالم چون نى

همه شب نالم چون نى...

كه غمى دارم - كه غمى دارم.

دل و جان بردى از ما
نشدى يارم - نشدى يارم...

با ما بودى - بى ما رفتى
چو بوى گل به كجا رفتى؟...

تنها ماندم - تنها رفتى...

چو كاروان رود - فغانم از زمين بر آسمان رود
دور از يارم - خون مى بارم...
.
فتادم از پا- به ناتوانى
اسير عشقم - چنان كه دانى...

رهايى از غم - نمى توانم 
تو چاره اى كن - كه مى توانى...

گر ز دل بر آرم آهى
آتش از دلم ريزد...

چون ستاره از مژگانم
اشك آتشين ريزم...

.
به كجايى غمگسار ِ من
فغان زار من بشنو و بازآ، بازآ...

از صبا حكايتى ز روزگار من بشنو و بازآ
بازآ سوى رهى...

چون روشنى، ز ديدهء ما رفتى
با خاطرهء باد صبا رفتى...

تنها ماندم
تنها رفتى..
.
#رهى_معيرى

No comments:

Post a Comment