عاشقم بر همه عالم که همه عالم ازوست
به غنیمت شمر ای دوست دم عیسی صبح
تا دل مرده مگر زنده کنی کاین دم ازوست
نه فلک راست مسلم نه ملَک را حاصل
آنچه در سیرّ سویدای بنیآدم ازوست
به حلاوت بخورم زهر که شاهد ساقی ست
به ارادت ببرم درد که درمان هم ازوست
زخم خونینم اگر بهْ نشود بهْ باشد
خنک آن زخم که هر لحظه مرا مرهم ازوست
غم و شادی بر ِ عارف چه تفاوت دارد
ساقیا باده بده شادی آن کاین غم ازوست
پادشاهی و گدایی بر ِ ما یکسان است
که بر این در همه را پشت عبادت ، خم ازوست
سعدیا گر بکَند سیل فنا خانهٔ عمر
دل قوی دار که بنیاد بقا محکم ازوست
نه فلک راست مسلم نه ملَک را حاصل
آنچه در سیرّ سویدای بنیآدم ازوست
به حلاوت بخورم زهر که شاهد ساقی ست
به ارادت ببرم درد که درمان هم ازوست
زخم خونینم اگر بهْ نشود بهْ باشد
خنک آن زخم که هر لحظه مرا مرهم ازوست
غم و شادی بر ِ عارف چه تفاوت دارد
ساقیا باده بده شادی آن کاین غم ازوست
پادشاهی و گدایی بر ِ ما یکسان است
که بر این در همه را پشت عبادت ، خم ازوست
سعدیا گر بکَند سیل فنا خانهٔ عمر
دل قوی دار که بنیاد بقا محکم ازوست
No comments:
Post a Comment