ما سرخوشان مست دل از دست داده ايم
همراز عشق و هم نفس جام باده ايم
بر ما بسي كمان ملامت كشيده اند
تا كار خود ز ابروي جانان گشاده ايم
اي گل تو دوش داغ صبوحي كشيده اي
ما آن شقايقيم كه با داغ زاده ايم
پير مغان ز توبه ما گر ملول شد
گو باده صاف كن كه به عذر ايستاده ايم
كار از تو مي رود مددي اي دليل راه
كانصاف مي دهيم و ز راه اوفتاده ايم
چون لاله مي مبين و قدح در ميان كار
اين داغ بين كه بر دل خونين نهاده ايم
گفتي كه «حافظ» اين همه رنگ و خيال چيست
نقش غلط مبين كه همان لوح ساده ايم
حضرت حافظ
همراز عشق و هم نفس جام باده ايم
بر ما بسي كمان ملامت كشيده اند
تا كار خود ز ابروي جانان گشاده ايم
اي گل تو دوش داغ صبوحي كشيده اي
ما آن شقايقيم كه با داغ زاده ايم
پير مغان ز توبه ما گر ملول شد
گو باده صاف كن كه به عذر ايستاده ايم
كار از تو مي رود مددي اي دليل راه
كانصاف مي دهيم و ز راه اوفتاده ايم
چون لاله مي مبين و قدح در ميان كار
اين داغ بين كه بر دل خونين نهاده ايم
گفتي كه «حافظ» اين همه رنگ و خيال چيست
نقش غلط مبين كه همان لوح ساده ايم
حضرت حافظ
No comments:
Post a Comment