Monday, July 16, 2012

بشنوید ای دوستان این داستان


بشنوید ای دوستان این داستان
خود حقیقت نقل حال ماست آن 

چون؟غم خود نیست این بیمار را
چون؟غم جان نیست این مردار را

مرده ی خود را رها کرده است او
مرده ی بیگانه را جوید رفو

گفت حق:ادبارگر ،ادبار خوست
خار روییده،جزای کشت اوست

آنکه تخم خار کارد در جهان
هان و هان او را مجو در گلستان

گر گلی گیرد بکف ،خاری شود
ور سوی یاری رود ماری شود

کیمیای زهر و مار است آن شقی
بر خلاف کیمیای متقی

No comments:

Post a Comment