Saturday, December 10, 2011

ما از آن پاک دلانیم که زکس کینه نداریم

ما از آن پاک دلانیم که زکس کینه نداریم
یک شهر پر از دشمن و یک دوست نداریم
ما چون زدری پای کشیدیم کشیدیم
امید ز هرکس که بریدیم ،بریدیم
دل نیست کبوتر که چو برخاست نشیند
... ...از گوشه بامی که پریدیم، پریدیم
رم دادن صید خود از اغاز غلط بود
حالا که رماندیمو رمیدیم رمیدیم
کوی تو که باغ ارم و روضه خلد است
انکار که دیدیم،ندیدیم،ندیدیم
صد باغ بهار است و صدای گل گلشن
گر میوه یک باغ نچیدیم،نچیدیم
سرتا به قدم،تیغ دعاییم و تو غافل
هان واقف دم باش،رسیدیم،رسیدیم
وحشی سبب دوری و این قسم سخنها
آن نیست که ما هم نشنیدیم،شنیدیم،شنیدیم

No comments:

Post a Comment