چو بشنوی سخن اهل دل مگو که خطا است
سخن شناس نه ئ جان من خطا این جاست
Sunday, December 11, 2011
خرم انروز کزین منزل ویران بروم
خرم انروز کزین منزل ویران بروم
راحت جان طلبم ازپی جانان بروم
گرچه دانم که بجای نبرد راه غریب
من ببوی سر آن زلف پریشان بروم
دلم از وحشت زندان سکندر بگرفت رخت بر بندم و تا ملک سلیمان بروم
چون صبا با تن بیمار و دل بی تا قت
به هواداری آن سرو خرامان بروم
دره او چو قلم گر به سرم باید رفت
بادل زخم کش و دیده گریان بروم
نذر کردم گر ازین غم بدر آیم روزی
تا درمیکده شادان و غزل خوان بروم
به هواداری اوذره صفت رقس کنان
تا لب چشمه خورشید درخشان بروم
ور چه حافظ زبیابان نبرم ره بیرون
همره کوکبه آصف دوران بروم
No comments:
Post a Comment