سخن مستانه می گويم ولی هوشيار می گردم
گهی خندم گهی گريم گهی افتم گهی خيزم
... مسيحا در دلم پيدا و من بيمار می گردم
بیا جانا عنایت کن تو مولانای رومی را
غلام شمس تبریزم قلندروار می گردم
نه من بيهوده گرد کوچه و بازار می گردم
مذاق عاشقی دارم پی ديدار ميگردم
خدايا رحم کن بر من پريشان وار می گردم
خطا کارم گناهکارم به حال زار می گردم
شراب شوق می نوشم به گرد يار می گردم
گهی خندم گهی گريم گهی افتم گهی خيزم
... مسيحا در دلم پيدا و من بيمار می گردم
بیا جانا عنایت کن تو مولانای رومی را
غلام شمس تبریزم قلندروار می گردم
نه من بيهوده گرد کوچه و بازار می گردم
مذاق عاشقی دارم پی ديدار ميگردم
خدايا رحم کن بر من پريشان وار می گردم
خطا کارم گناهکارم به حال زار می گردم
شراب شوق می نوشم به گرد يار می گردم
No comments:
Post a Comment