Friday, May 23, 2014

قیصر امین پور

این درد کوچکی نیست
در روستای ما
مردم
شعر مرا به شور نمی خوانند
گویا زبان شعر مرا ، دیگر
این صادقان ساده نمی دانند
و برگهای کاهی شعرم را
- شعری که در ستایش گندم نیست -
یک جو نمی خرند

از من گذشت...........
اما دلم هنوز
با لهجه ی محلی خود حرف می زند
با لهجه ی محلی مردم
با لهجه ی فصیح گل و گندم

گندم
خورشید روستاست
وقتی که باد موج می اندازد
در گیسوی طلایی گندمزار...
خورشید های شعر من آنجاست !

قیصر امین پور

No comments:

Post a Comment