شبی که آوای نی تو شنیدم
چو آهوی تشنه پی تو دویدم
چو آهوی تشنه پی تو دویدم
دوان دوان تا لب چشمه رسیدم
نشانهای از نی و نغمه ندیدم
نشانهای از نی و نغمه ندیدم
تو ای پری کجایی؟ که رخ نمینمایی!
از آن بهشت پنهان دری نمیگشایی
از آن بهشت پنهان دری نمیگشایی
من همه جا پی تو گشتهام
از مه و مهر نشان گرفتهام
از مه و مهر نشان گرفتهام
بوی ترا ز گل شنیدهام
دامن گل از آن گرفتهام
دامن گل از آن گرفتهام
تو ای پری کجایی؟ که رخ نمینمایی!
از آن بهشت پنهان دری نمیگشایی
از آن بهشت پنهان دری نمیگشایی
دل من سرگشتهی تو
نفسم آغشتهی تو
نفسم آغشتهی تو
به باغ رویاها چو گلت بویم
بر آب و آیینه چو مهت جویم
بر آب و آیینه چو مهت جویم
تو ای پری کجایی؟
در این شب یلدا ز پیات پویم
به خواب و بیداری سخنت گویم
به خواب و بیداری سخنت گویم
تو ای پری کجایی؟
مه و ستاره درد من میداند
که همچو من پی تو سرگردانند
که همچو من پی تو سرگردانند
شبی کنار چشمه پیدا شو
میان اشک من چو گل وا شو
میان اشک من چو گل وا شو
تو ای پری کجایی؟ که رخ نمینمایی!
از آن بهشت پنهان دری نمیگشایی
از آن بهشت پنهان دری نمیگشایی
No comments:
Post a Comment