سخن اهل دل
چو بشنوی سخن اهل دل مگو که خطا است سخن شناس نه ئ جان من خطا این جاست
Saturday, January 28, 2012
من بدین خوبی و زیبایی ندیدم روی را
من بدین خوبی و زیبایی ندیدم روی را
وین دلاویزی و دلبندی نباشد موی را
روی اگر پنهان کند سنگین دل سیمین بدن
مشک غمازست نتواند نهفتن بوی را
...
ای موافق صورت و معنی که تا چشم من است
از تو زیباتر ندیدم روی و خوشتر خوی را
گر به سر میگردم از بیچارگی عیبم مکن
چون تو چوگان میزنی جرمی نباشد گوی را
هر که را وقتی دمی بوده ست و دردی سوخته ست
دوست دارد ناله ی مستان و هایاهوی را
ما ملامت را به جان جوییم در بازار عشق
کنج خلوت پارسایان سلامت جوی را
بوستان را هیچ دیگر در نمیباید به حُسن
بلکه سروی چون تو میباید کنار جوی را
ای گل خوش بوی اگر صد قرن باز آید بهار
مثل من دیگر نبینی بلبل خوش گوی را
«سعدیا» گر بوسه بر دستش نمییاری نهاد
چاره آن دانم که در پایش بمالی روی را
سعدی
No comments:
Post a Comment
Newer Post
Older Post
Home
Subscribe to:
Post Comments (Atom)
برگه هایی ماندگر بخش ۱۹۶۶
حافظ-این چه شوریست که در دور قمر میبینم
این چه شوریست که در دور قمر میبینم همه آفاق پر از فتنه و شر میبینم هرکسی روز بهی می طلبد از ایام علت آن است که هر روز بدتر میبینم اب...
چون نی به نوا آمد از نغمه یی مستانه
سر و پا نغمه سوز و گداز است سر و پا آتش عشق و نیاز است سر و پا ناله هستم و خاموش است به ظاهر خاموش و باطن به جوش است چون آتشی سر تا به پ...
برگه های ماند گار بخش615
No comments:
Post a Comment