يادهاى آبى روشن
ايا تبعيديان كوه گمنامى
اى گوهران نامهاتان خفته در مرداب خاموشى
اى محو گشته يادهاتان، يادهاى آبى روشن
به ذهن موج گل آلود درياى فراموشى
زلال جارى انديشههاتان كو
كدامين دست غارتگر به يغما برد تنديس طلاى ناب روياتان
درين طوفان ظلمتزا
كجا شد زورق سيمين آرامش نشان ماه پيماتان
پس از اين زمهرير مرگزا
دريا اگر آرام گيرد
ابر اگر خالي كند از عقدهها دل
دختر مهتاب اگر مهر آورد، لبخند بخشد
كوه اگر دل نرم سازد، سبزه آرد
بارور گردد
يكى از نامهاتان، بر فراز قلهها
خوشيد خواهد شد
طلوع يادهاتان
يادهاى آبى روشن
به چشم ماهيان خسته از سيلاب و
از باران ظلمتها هراسان
جلوه اميد خواهد شد
ايا تبعيديان كوه گمنامى
No comments:
Post a Comment