خمیده پشت از آن دارند پیران جهاندیده / که اندر خاک می جویند ایام جوانی را "نظامی"
پیری آن نیست که بر سر بزند موی سپید / هر جوانی که به سر عشق ندارد پیر است "لا ادری"
پیری به رخ ما خط از آن رو کشیده است / تا خوانی از این خط که ز دنیا چه کشیدم "امیری فیروز کوهی"
هر چند پير و خسته دل و ناتوان شدم / هرگه که ياد روی تو كردم جوان شدم "حافظ"
ای سرو كه اسباب جوانی همه داری / با ما به جفـــــا پنجه مينــداز كه پيريم "اوحدی مراغهای"
هد جوانی گذشت در غم بود و نبود / نوبت پيری رسيد صد غم ديگر فزود "شيخ بهايی"
سحرگه به راهی يكی پير ديدم / سوی خاك خم گشته از ناتوانی
بگفتم: چه گم كردهای اندرين راه؟ / بگفتا: جوانی، جوانی، جوانی "ملكالشعراء بهار"
بگفتم: چه گم كردهای اندرين راه؟ / بگفتا: جوانی، جوانی، جوانی "ملكالشعراء بهار"
گفتيم كه ما و او بهم پيــــر شويــــم / مـا پير شديم و او جوان است هنوز "عبيد زاكانی"
ز دامنگيری پيری اگر آگاه می گشتم / به دست غم نمیدادم گريبان جوانی را "مهری هراتی"
چو گم شد از دلت عشق هوسباز / همــــانــــا شام پيری گشته آغاز "حسين مسرور"
بسا پيرا كه ديدم سرخوش و شاد / جوان روی و جوان خوی و جوان يار "حسين مسرور"
به پيری خاك بازی گاه طفلان میكنم برسر / كه شايد بشنوم زان خاك بوی خردسالی را "راهب"
در پيری از هزار جوان زنده دل تريم / صد نوبهار رشك برد بر خزان ما "نظيری نيشابوری"
هر چند پير و خستهام عيش جوانی میكنم / يك بار ديگر آشتی با زندگانی میكنم "ابوالحسن ورزی"
No comments:
Post a Comment