Sunday, August 5, 2012

زبانم بسته ای یاران کجا شد همزبانی ها

زبانم بسته ای یاران کجا شد همزبانی ها
دریغا دست گرمی کو چه شد آن مهربانی ها

چه می جویی ره بستان تو ای بلبل که آخر شد
بهار گل فشانی ها صفای نغمه خوانی ها

عسل در جام کن ساقی که از مستان این مجلس
به جز تلخی نمی بینم چه شد شیرین زبانیها
گره از ابروان بر چین لبت را شهد یاران کن
به نخوت پیش ما منشین چه سود از سرگرانی ها

جهان سفله پرور با خردمندان نمی جوشد
فغان از دانش اندوزی دریغ از نکته دانی ها

گل آوردم ولی دشمن به چشمم خار می پاشد
چنین دادند نا مردم جزای گلفشانی ها

ز مهر روی فرزندان دلم خورشید باران شد
بود لبخند گل پاداش رنج باغبانی ها

جوانا میروی غافل کجا دانستی از مستی
که می تازد توانایی به سوی ناتوانی ها

ز پیر خسته در راهی بر آمد آه جانکاهی
که دور ما گذشت اما دریغا از جوانی ها

به دنیا هر چه دل بندی نداند رسم دلداری
سرانجام از تو جان خواهد به جرم جانفشانی ها

تو بر پشت زمین گر روی خوش بر خلق بنمایی
چو باران بر سرت بارد درود آسمانی ها

مهدی سهیلی

No comments:

Post a Comment