من ترک عشق شاهد و ساغر نمیکنم
صدبار توبه کردم و دیگر نمیکنم
باغ بهشت و سایه طوبیٰ و قصر و حور
با خاکِ کوی دوست برابر نمیکنم
تلقین و درس اهل نظر یک اشارت است
گفتم کنایتی و مکرّر نمیکنم
هرگز نمیشود ز سرّ خود خبر مرا
تا در میان میکده سَر بر نمیکنم
ناصح به طنز گفت: «حرام است؛ مِی مخور!»
گفتم: «بهچَشم؛ گوش به هر خر نمیكنم!»
شيخم به طعن گفت که «رو ترک عشق کن»
«محتاج جنگ نیست؛ برادر، نمیکنم!»
این تقویام تمام که با شاهدان شهر
ناز و کرشمه بر سر منبر نمیکنم
حافظ جناب پیر مغان جای دولت است
من ترک خاکبوسیِ این در نمیکنم
حافظ
No comments:
Post a Comment