گر همسفر عشق شدی مرد سفر باش
ور نه ره خود گیر و یکی راهگذر باش
هم نعره ی امواج گرت عربده ای نیست
در برکه ی آسایش خود زمزمه گر باش
هشدار که یخ تاب تب عشق ندارد
گر بسته ی قالب شده ای فکر دگر باش
عیسات اگر جان بدمد شب پره ای باز
وام از نفس عشق کن و مرغ سحر باش
هر خواب رگی در خور خون تو و من نیست
از خون منی در رگ بیدار خطر باش
من ناخلفي با پدر خويش نكردم
های... ای خلف زندگیم مثل پدر باش
محمد علی بهمنی
ور نه ره خود گیر و یکی راهگذر باش
هم نعره ی امواج گرت عربده ای نیست
در برکه ی آسایش خود زمزمه گر باش
هشدار که یخ تاب تب عشق ندارد
گر بسته ی قالب شده ای فکر دگر باش
عیسات اگر جان بدمد شب پره ای باز
وام از نفس عشق کن و مرغ سحر باش
هر خواب رگی در خور خون تو و من نیست
از خون منی در رگ بیدار خطر باش
من ناخلفي با پدر خويش نكردم
های... ای خلف زندگیم مثل پدر باش
محمد علی بهمنی
No comments:
Post a Comment