امشب از مرز زمين و آسمان خواهم گذشت
چون خليل از آتش شك و گمان خواهم گشت
اي بگردم زور بازويي كه دارد مي كشد
مثل تير از چله ء رنگين كمان خواهم گذشت
لذتي دارد سفر وقتي نداري مقصدي
غرق ديدن از ميان كهكشان خواهم گذشت
زير پايم فرش قرمز پهن كرده ست آسمان
با سلامي از كنار قدسيان خواهم گذشت
بار و بنديلي ندارم جز همين يك بقچه كه
پر شده از مهرباني هايتان ، خواهم گذشت.
چون خليل از آتش شك و گمان خواهم گشت
اي بگردم زور بازويي كه دارد مي كشد
مثل تير از چله ء رنگين كمان خواهم گذشت
لذتي دارد سفر وقتي نداري مقصدي
غرق ديدن از ميان كهكشان خواهم گذشت
زير پايم فرش قرمز پهن كرده ست آسمان
با سلامي از كنار قدسيان خواهم گذشت
بار و بنديلي ندارم جز همين يك بقچه كه
پر شده از مهرباني هايتان ، خواهم گذشت.
رضا توسلي
No comments:
Post a Comment