پدري با پسري گفت به قهر
که تو آدم نشوي جان پدر
حيف از آن عمر که اي بي سروپا
در پي تربيتت کردم سر
دل فرزند از اين حرف شکست
بي خبر از پدرش کرد سفر
رنج بسيار کشيد و پس از آن
زندگي گشت به کامش چو شکر
عاقبت شوکت والايي يافت
حاکم شهر شد و صاحب زر
چند روزي بگذشت و پس از آن
امر فرمود به احضار پدر
پدرش آمد از راه دراز
نزد حاکم شد و بشناخت پسر
پسر از غايت خودخواهي و کبر
نظر افگند به سراپاي پدر
گفت :گفتي که تو آدم نشوي
تو کنون حشمت و جاهم بنگر
پير خنديد و سرش داد تکان
گفت اين نکته برون شد از در
«من نگفتم که تو حاکم نشوي
گفتم آدم نشوي جان پدر»
.
.
.
عبدالرحمن جامي
که تو آدم نشوي جان پدر
حيف از آن عمر که اي بي سروپا
در پي تربيتت کردم سر
دل فرزند از اين حرف شکست
بي خبر از پدرش کرد سفر
رنج بسيار کشيد و پس از آن
زندگي گشت به کامش چو شکر
عاقبت شوکت والايي يافت
حاکم شهر شد و صاحب زر
چند روزي بگذشت و پس از آن
امر فرمود به احضار پدر
پدرش آمد از راه دراز
نزد حاکم شد و بشناخت پسر
پسر از غايت خودخواهي و کبر
نظر افگند به سراپاي پدر
گفت :گفتي که تو آدم نشوي
تو کنون حشمت و جاهم بنگر
پير خنديد و سرش داد تکان
گفت اين نکته برون شد از در
«من نگفتم که تو حاکم نشوي
گفتم آدم نشوي جان پدر»
.
.
.
عبدالرحمن جامي
Psari pedri said with force
John's father Adam Ke nashvi
A life of squandered it as b. saropa
Got 6 trabitet head
Letter from the child's heart failure
B. news of her father's journey
Took so much suffering and so it
Life kamsh tour sugar-Cho
The sequel shokat valaei *
Ruling the city and was the owner of ZAR
And after a few hours bgazsht
Is said to summon the father
His father came from a long way
Unto the ruler and bashnakht boy
The son of khudkhoahi and destiny caper
Comment afgand to sarapai dad
Said: gfati you Adam nashvi
You're far heshmat and behold jaam
Pierre khndid and gave his head shake
Said this was out of the points in the
"I will not tell you the ruler nashvi
I told Adam's father, John nashvi»
.
.
.
Abdolrahman jaami
John's father Adam Ke nashvi
A life of squandered it as b. saropa
Got 6 trabitet head
Letter from the child's heart failure
B. news of her father's journey
Took so much suffering and so it
Life kamsh tour sugar-Cho
The sequel shokat valaei *
Ruling the city and was the owner of ZAR
And after a few hours bgazsht
Is said to summon the father
His father came from a long way
Unto the ruler and bashnakht boy
The son of khudkhoahi and destiny caper
Comment afgand to sarapai dad
Said: gfati you Adam nashvi
You're far heshmat and behold jaam
Pierre khndid and gave his head shake
Said this was out of the points in the
"I will not tell you the ruler nashvi
I told Adam's father, John nashvi»
.
.
.
Abdolrahman jaami
No comments:
Post a Comment