Saturday, January 19, 2013

سهراب سپهری :-- قايقي خواهم ساخت

سهراب سپهری :


قايقي خواهم ساخت
خواهم انداخت به آب
دور خواهم شد از اين خاك غريب
كه در آن هيچ كسي نيست كه دربيشه عشق
قهرمانان را بيدار كند


قايق از تور تهي
و دل از آرزوي مرواريد
همچنان خواهم راند
نه به آبي ها دل خواهم بست
نه به دريا پرياني كه سر از آب بدر مي آرند
و در آن تابش تنهايي ماهي گيران
مي فشانند فسون از سر گيسوهاشان
همچنان خواهم راند
همچنان خواهم خواند
دور بايد شد دور
مرد آن شهر اساطير نداشت
زن آن شهر به سرشاري يك خوشه انگور نبود
هيچ آينه تالاري سرخوشي ها را تكرار نكرد
چاله آبي حتي مشعلي را ننمود
دور بايد شد دور
شب سرودش را خواند
نوبت پنجره هاست
همچنان خواهم خواند
همچنان خواهم راند


پشت دريا ها شهري است
كه در آن پنجره ها رو به تجلي باز است
بام ها جاي كبوترهايي است كه به فواره هوش بشري مي نگرند
دست هر كودك ده ساله شهر شاخه معرفتي است
مردم شهر به يك چينه چنان مي نگرند
كه به يك شعله به يك خواب لطيف
خاك موسيقي احساس ترا مي شنود
و صداي پر مرغان اساطير مي آيد در باد


پشت درياها شهري است
كه در آن وسعت خورشيد به اندازه چشمان سحرخيزان است
شاعران وارث آب و خرد و روشني اند
پشت دريا ها شهري است
قايقي بايد ساخت

No comments:

Post a Comment