سخن اهل دل
چو بشنوی سخن اهل دل مگو که خطا است سخن شناس نه ئ جان من خطا این جاست
Saturday, August 24, 2013
روزگاریست که در وادی کج افتادم
روزگاریست که در وادی کج افتادم
بی خودی با خودم انگار به لج افتادم
من که از مردن همسایه خیالم خالیست
پس چرا در هوس موسم حج افتادم
No comments:
Post a Comment
Newer Post
Older Post
Home
Subscribe to:
Post Comments (Atom)
برگه هایی ماندکار بخش ۲۱۰۶
آن چيست كه آن را نخورد هرگز زن
آن چيست كه آن را نخورد هرگز زن گر مـرد خورد قوي شود او را تن نرم است و لطيف است ولي در خوردن ...
حافظ-این چه شوریست که در دور قمر میبینم
این چه شوریست که در دور قمر میبینم همه آفاق پر از فتنه و شر میبینم هرکسی روز بهی می طلبد از ایام علت آن است که هر روز بدتر میبینم اب...
چون نی به نوا آمد از نغمه یی مستانه
سر و پا نغمه سوز و گداز است سر و پا آتش عشق و نیاز است سر و پا ناله هستم و خاموش است به ظاهر خاموش و باطن به جوش است چون آتشی سر تا به پ...
No comments:
Post a Comment