Sunday, August 25, 2013

حافظ

مخمور جام عشقم، ساقی، بده شرابی
پر کن قدح که بی می مجلس ندارد آبی*

وصف رخ چو ماهش در پرده راست ناید
مطرب بزن نوایی، ساقی بده شرابی

شد حلقه قامت من تا بعد از این رقیبت
زین در دگر نراند ما را به هیچ بابی

در انتظار رویت ما و امیدواری
در عشوۀ وصالت ما و خیال و خوابی

مخمور آن دو چشمم آیا کجاست جامی؟
بیمار آن دو لعلم آخر کم از جوابی؟

حافظ چه می‌نهی دل تو در خیال خوبان؟
کی تشنه سیر گردد از لمعۀ سرابی*؟

No comments:

Post a Comment