نه من کفر و نه ايمان می پرستم
محبت هر چه گفت آن می پرستم
غــزالان را به يـاد چـشم مـستت
بيـابـان در بيـابــان مــی پـرستـم
اگـر نـرگس اگر جام است و بــاده
به ياده چشم خوبان می پرستم
ترا نيست و كار با هيچ و كس ني
تــرا مــن از پي آن مـی پـرستـــم
به جرم عاشقي جان برده از مـن
هنوز آن دشمن جان می پرستم
نه من کفر و نه ايمان می پرستم
محبت هر چه گفت آن می پرستم
( واقـف لاهــوری )
محبت هر چه گفت آن می پرستم
غــزالان را به يـاد چـشم مـستت
بيـابـان در بيـابــان مــی پـرستـم
اگـر نـرگس اگر جام است و بــاده
به ياده چشم خوبان می پرستم
ترا نيست و كار با هيچ و كس ني
تــرا مــن از پي آن مـی پـرستـــم
به جرم عاشقي جان برده از مـن
هنوز آن دشمن جان می پرستم
نه من کفر و نه ايمان می پرستم
محبت هر چه گفت آن می پرستم
( واقـف لاهــوری )
No comments:
Post a Comment