Monday, April 28, 2014

پائولو کوئلیو

گفت: باید خطر کرد
تنها هنگامی معجزه زندگی را به راستی درک می کنیم که بگذاریم نامنتظره رخ دهد
خداوند هر روز-همراه با خورشید-
لحظه ای را به ما می بخشد که در آن می توانیم هر آن چه را که ما را ناشاد می کند،دگرگون کنیم.
هر روز می کوشیم وانمود کنیم که این لحظه را نمی فهمیم،
که وجود ندارد، که امروز مانند دیروز است و همچنین فردا خواهد بود.
اما هرکس به روز خود توجه کند، آن لحظه جادویی را کشف می کند.
این جادو می تواند در همان لحظه ای نهفته باشد که بامدادان، کلیدی را در قفل در می چرخانیم،
در لحظه سکوت بعد از شام، در هزار و یک چیزی که مشابه می نمایند.
این لحظه وجود دارد-
لحظه ای که در آن همه توان ستارگان به ما می رسد، و می گذارد معجزه کنیم
خوشبختی گاهی یک برکت است-
اما معمولاً یک فتح است.
لحظه جادویی روز یاری مان می کند تا دگرگون شویم،
وادارمان می کند به جست و جوی رویاهامان برویم.
رنج خواهیم برد،لحظه های دشواری خواهیم داشت،
مایوس می شویم-اما همه این ها گذرایند و اثری بر جا نمیگذارند.
و در آینه، می توانیم مغرورانه و با ایمان به گذشته بنگریم
بدبخت کسی که می ترسد خطر کند.
چون شاید او همچون کسی که رویایی برای دنبال کردن دارد
با نومیدی و یاس رنج روبه رو نشود.
اما هنگامی که به گذشته می نگرد-
چرا که ما همواره به گذشته می نگریم-
آوای قلبش را می شنود که:
با معجزاتی که خدا در هر روز تو کاشته بود، چه کردی؟
با استعدادهایی که پروردگارت به تو سپرده بود، چه کردی؟
در گودالی دفن شان کردی، چون می ترسیدی از دست شان بدهی.
پس میراث تو این است: یقین که زندگی ات را به هدر داده ای
بدبخت کسی که این واژه را بشنود.
چون در آن هنگام به معجزات ایمان خواهد آورد،
اما لحظه های جادویی زندگی گذشته اند

پائولو کوئلیو


No comments:

Post a Comment