Sunday, April 6, 2014
ﺷﻬﻴﺪ ﻋﺒﺪاﻟﻘﻬﺎﺭ ﻋﺎﺻﻲ
ﺷﻬﻴﺪ ﻋﺒﺪاﻟﻘﻬﺎﺭ ﻋﺎﺻﻲ
اين ملت من است که دستان خويش را
بر گرد آفتاب کمربند کرده است
اين مشتهای اوست که میکوبد از يقين
دروازه های بسته ترديد قرن را
ايمان بياوريد!
تنهاترين پيامبر
اينک ملتم
با آيه های خشم خدا قد کشيده است
اين ملت من است که تکرار میشود
با نام انسان
با واژه ي عشق
اين اوست، اوست، اوست که شيپورهاش را
شيپورهای فتح پيام آشناش را
آورده در صدا
بيدار میکند
هشدار میدهد
Subscribe to:
Post Comments (Atom)
-
آن چيست كه آن را نخورد هرگز زن گر مـرد خورد قوي شود او را تن نرم است و لطيف است ولي در خوردن ...
-
این چه شوریست که در دور قمر میبینم همه آفاق پر از فتنه و شر میبینم هرکسی روز بهی می طلبد از ایام علت آن است که هر روز بدتر میبینم اب...
-
سر و پا نغمه سوز و گداز است سر و پا آتش عشق و نیاز است سر و پا ناله هستم و خاموش است به ظاهر خاموش و باطن به جوش است چون آتشی سر تا به پ...
No comments:
Post a Comment